۱۳۸۸/۵/۲۶

مردم ایران را تنها نمی گذاریم

مردم ایران را تنها نمی گذاریم

ابتدا حرف دلی به مناسبت این همه شجاعت و درایت

عزیزان! خواهران و برادران!
دستتان را به گرمی می فشاریم
رزم سترگ تان را می ستائیم.
آرزو می کنیم که در کنارتان بودیم.
در شادی هایتان و در اندوه هایتان.
دراندوه از دست دادن شیرزنان و دلاورمردانی که بر این خاک می افتند
تا عزت و کرامت و حرمت ایرانیان مستدام بماند.
شما هزارانید و بی شمارانید.
از کاه آهنگر و آرش کمانگیر
تا آن شیر دختری که به شکم بسیجی ها لگ می زند،
و تا " ندای" بی گناه
سلسله ای است نامحدود از عزم و رزم و رهائی.
آنگاه که می گفتیم این ملت بزرگ را آرزوئی است دست یافتنی،
آرزوی ایران آزاد و آباد
و ایرانیان پا به رکاب برای نبرد نهائی
چه ملامت ها که بر ما نبارید که:
" اینها آرزوهای خودتان است و مردم ایران به هیچ راضی اند!!"
اکنون این هنگامه را ببین!
مالامال است ایران و می خروشد چو جیحون
از بلندای البرز تا کرانه های کارون
از شیراز تا مشهد و از اصفهان تا تهران!
همراه و همصدا و زیبا و موزون
بر پیامش نگر! بردوامش نگر!
احمدی! خامنه ای! و دژخیمان دگر
نه خس است این نه خاشاک
زهی بی شرمی ضحاک
میلیون ها پیر وجوان
شانه به شانه، بی باک
به رزم ما پیوسته اند
در این خیزش تابناک
.................................
سیمای جدیدی از یک ملت در گروگان
در سه دهه گذشته رژیم با همه وحشی گری و صدور ارتجاع و تروریزم و ماجراجوئی های برون مرزی در راستای استقرار امپراطوری ولایت فیه، چهره ای ناهنجار، خشن و زبان نفهم از این سرزمین، در ذهن و ضمیر مردم دنیا تصویر نموده بود. متانت و شکیبائی مردم در روزهای بعد از فریب انتخاباتی در مواجهه با سبعیت بی نظیر نیروهای سرکوبگر، نشانه تمدن و عقلانیت و هوشیاری این ملت است. دنیا اکنون به ایران به گونه دیگری می نگرد. "ایران مرکز عالم شده است". منطقه حادثه ها و دریائی از انرژی و شوق به آزادی. همبستگی و همصدائی مردم ایران بار دیگر نشان داد که آنها اساسا مشکل آماده گی برای تغییر و تحول نداشته اند. کمتر ملتی در تاریخ معاصراین چنین مستمردر میدان مبارزات سیاسی و اجتماعی حضور داشته است.
اما بنیه های مبارزاتی وتاریخی یک ملت نامحدود نیست. هرگاه هزینه هائی که مردم برای گذار به آزادی می پردازند، بیش از حد توان شان باشد، آن گاه این تهدید وجود دارد که امید به تحولات پایدار در آنها فروکش کند.
تا قبل از انتخابات و کارزارهای تبلیغی مرتبط با آن، جامعه ایران در نوعی رخوت و انتظار به سر می برد. چنین به نظر می آمد که ایران این بار "جزیره ثبات" آخوند ها شده است. اما حضور بی نظیر مردم که به سرعت به اوج میلیونی خود ارتقاء پیدا کرد نشان داد که پتانسیل تغییرطلبی مردم به شدت پنهان بوده است.
بازی موسوم به انتخابات، کودتای طراحی شده ای بود علیه مردم ایران و با این هدف که تعرض به حقوق مردم، تمام عیار و دائمی شود. تمامیت خواهی رژیم شاخص آشکاری از ولع سیری ناپزیر آخوندها در دست یابی به پول و قدرت است. قرار رهبر و تیغ به کفان پیرامون او ( همچون افسران وابسته پیرامون ازهاری) بر این بود که جمهوری اسلامی به حکومت موروثی ولی فقیه تبدیل شود. ولایت به مجتبی پسر خامنه ای و مدیریت اجرائی به گماشته خیره سری مثل احمدی نژاد واگذار شود.
اشتباه در محاسبات
دیکتاتورها همه کورند و تو گوئی بر چشم و قلب و گوش آنها مهر زده شده است. خامنه ای، آتش پنهان در پس پرده شرکت مردم در انتخابات را به حساب مشروعیت نظام و غفلت مردم گذاشته بود. آخوندها به تجربه دیده بودند که در سی سال گذشته هر آنچه خواسته اند انجام داده اند بی آنکه با موانع مهمی مواجه شوند. (کشتار بدون دردسر نزدیک به ده هزار زندانی سیاسی در عرض یکی- دوهفته در سال ٦٧ نمونه ای گویاست). تقلب در انتخابات نشان داد که آنها با همه تجربه و تخصصی که در مردم فریبی دارند، در مصاف با روح حاکم بر مردم ایران بازنده و بی مقدار هستند. سور وسات یک پایه شدن نظام، به رستاخیز ایرانشمول یک اعتراض تماما مردمی تبدیل شد و خواب و قرار را از آنها ربود.
مختصات وضعیت موجود
احمدی نژاد این روزها خود را از دید مطبوعات پنهان کرده است. سانسور بی مانند و تلاش برای وارونه جلوه دادن هر حرکت و حادثه ای بی نظیر است. ولی فقیه، در یک تونل تاریک و بی منتها قرار گرفته است که هرچه بیشتر در آن می دود امکان بیرون آمدنش کم تر می شود. خواب شیرین یک سلطنت ولائی به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده است. نظام مشروعیتش را به طور کلی از دست داده است و امید به هر تحول پایدار در چارچوب این رژیم، کاملا از بین رفته است. این یک زلزله در میدان عمل سیاسی بود که هم کل جامعه را بیدار کرد و هم جبش آزادی خواهی و نیروهای سیاسی را به حالت آماده باش در آورد.. تریبون های امپریالیستی مثل بی بی سی و غیره تلاش می کنند این فکر را القاء کنند که نتیجه انتخابات همین است که شورای نگهبان می گوید. انواع تشکل های درون رژیم که کلاه مخالف بر سر گذاشته اند یکی پس از دیگری مردم را به آرامش فرا می خوانند و به سکوت وا می دارند.
آنچنان که سیر تحولات داخل کشور نشان می دهد، این جنبش در کوتاه مدت به نتیجه نمی رسد و در آن صورت می بایست برای تداوم آن در درازمدت فکری کرد و تدارکات همه جانبه ای را در صدر فعالیت های جنبش آزادی خواهی قرار داد.
چه می توان کرد؟

1- فقدان رهبری سیاسی شناخته شده با پلاتفرم و جهت گیری روشن، مردم را به پشت سر یک نیمه اصلاح طلب نیمه اصولگرا یعنی میر حسین موسوی کشانده است. این بی تردید بزرگترین پاشنه آشیل جنبش سراسری و همگانی موجود است. استفاده ابزاری مردم از موسوی برای از مشروعیت انداختن کل نظام، البته حاکی از هوشیاری بسیار بالا و درایت سیاسی مردم است. موسوی فردی از درون نظام است و لذا به طور طبیعی در صدد نیست که موجودیت نظام به خطر بیفتد. نظام جمهوری اسلامی متکی به ولی فقیه و مشروط به رهبری بلامنازع اوست. خامنه ای اکنون کشور ما را در یک بن بست سیاسی قرار داده است. نتیجه این که موسوی نمی تواند جنبش سیاسی مردم را رهبری کند بی آن که با ولی فقیه وبه تبع آن با کلیت نظام درگیر شود. اگر موسوی نتواند تا انتهای راه برود امکان سرخوردگی مردم وجود دارد. در اینجاست که جنبش آزادی خواهی در داخل و خارج می بایست ضمن هم فازشدن با شتاب مردم، آنها را به این واقعیت واقف نماید که موسوی نه تضمینی برای اصلاحات بلکه در بهترین حالت بهانه ای برای اعتراض و خلع مشروعیت ازرژیم و مهمتراز آن، سکوئی برای تابوشکنی و طرح شعار " مرگ بر خامنه ای " است . باید مردم را به خود رهبری و در دست گرفتن ابتکار عمل تشویق نمود.
2- رژیم به شدت سراسیمه شده است و این ترس، از خشونت بی تناسبی که به کار می گیرد به خوبی مشهود است. تداوم مبارزه مردم، فرصت تجدید قوا، جهت گیری و برنامه ریزی را از آن می رباید. حرکت مردم در تداوم خود هم تعمیق و رادیکال می شود و هم اشکال جدید تری را باز می یابد که هزینه سرکوب را برای رژیم سنگین می کند. آکسیون های خیابانی و آشکار البته برد تبلیغی و فراگیری مطوعاتی بیشتری دارند اما اشکال دیگر اعتراضات می تواند دست رژیم را در پیش بینی حرکت ها و تلاش برای خنثی نمودن آنها ببندد. مبارزات منفی، اختلال در ارتباطات، دست زدن به اعتصابات و سایر مقاومت های منفی می تواند رژیم را از پای درآورد.
3- مرکز ثقل جنبش اعتراضی مردم در تهران و چند شهر بزرگ است. این وضعیت موجب فشار بیش از حد به بخشی از مردم می شود.. حرکت اعتراضی نیاز مند گسترش و همگون شدن است. حتی اگر اشکال آن ساده تر و کم هزینه تر شود، بهتر است که به سراسر ایران و به ویژه کردستان و آذربایجان هم گسترش یابد. گسترش حرکت مردم موجب، تجزیه نیروهای رژیم و کم شدن فشار بر تهران و ترس نیروهای سرکوبگر خواهد شد.
4- نبود رابطه فعال و ارگانیک بین مردم و نیروهای سرنگونی طلب در داخل وخارج کشور به یک گسست درارتباط ما با مردم منجر شده است. این گسست، هم کمک رسانی سریع به مردم در داخل کشور را با مشکل مواجه می سازد و هم امکان جهت دادن به شعارها و حرکت عمومی مردم را به حداقل می رساند. برای غلبه بر این معضل راه کارهای زیر ممکن هستند:
- ایجاد هماهنگی بین حرکت های اعتراضی ایرانیان در خارج کشور از طریق مرتبط نمودن کمیته های هماهنگی این حرکت ها با همدیگر. تشکیل یک شورای همانگی سراسری در اروپا و آمریکا ایده آل است اما مستلزم وسعت نظر و مایه گذاری فعالین این حرکت هاست تا از همگریزی به همگرائی تحول پیدا کنیم. سود بزرگ این همگامی و هماهنگی (علاه بر انتقال سیستماتیک اخبار و تجربیات به همه کشورها) فراهم شدن امکان تدارک حرکت های بزرگ و چشمگیر است.
- انعکاس حرکت های اعتراضی ایرانیان خارج کشور و حمایت آنان از جنبش سراسری مردم ایران. تبلیغات وسیع و چشمگیر، راه اندازی سایت های اختصاصی و جدید برای انعکاس این فعالیت ها ضروری است. باید به مردم ایران این پیام را منتقل کرد که ما پشتیبان آنها هستیم و آنها تنها نیستند. ما نمی گذاریم رژیم با دست باز سرکوب کند و هزینه سیاسی و دیپلماتیک قضیه را آنقدر سنگین می کنیم که رژیم نتواند به نقشه های شوم خود جامه عمل بپوشاند.
- تشکیل یک هیئت حقوقی، شکایت به سازمان ملل و سایر مراجع بین المللی و تقاضای محاکمه سران رژیم الان کاملا موضوعیت دارد. دراین رابطه دادن یک تومار با امضاء وآدرس بیش از یک میلیون ایرانی می تواند دنیای خارج را به واکنش تأثیر گذار وادارد. برای رسیدن به چنین کیفیتی همراهی وسیع گرایش های سیاسی ضروری است. باید به اتحاد های موردی دامن زد. درست برسر این اقدام مشخص می توان بسیاری از نیروها را همراه کرد.
- باز کردن حساب های بانکی و صندوق های مالی و تشکیل کمیته های امداد به داخل کشور یک پیوند همزمان بین داخل و خارج ایجاد می کند. کمک مالی و حمایت عاطفی از خانواده های دستگیر شدگان یک اقدام میسر است. می توان با تماس های تلفنی، ارسال نامه و گل برای این خانواده ها از مبارزه فرزندانشان تقدیر کرد. شناسائی خانواده های جان باختگان و دستگیرشدگان پیش شرط این کمک هاست.
- اخراج سفرای رژیم اقدامی چشمگیر و ضربه مهمی به رژیم خواهد بود. فشار به دولت های میزبان و همسو کردن بومی ها در این راستا کاری است که از نیروهای خارج کشور بر می آید. نوشتن مقالات روشنگرانه در روزنامه ها و شرکت در برنامه های تلویزیونی کشورهای میزبان موجب همراهی شهروندان غیر ایرانی با ما می شود. مهندسی افکار بومی ها مهمترین ابزار فشار بر دولت های مطبوع است.
- فعالیت های فرهنگی و شب های همبستگی با مردم ایران، هم به منظور استفاده از همه پتانسیل های موجود( درگیر نمودن نویسندگان، شعرا، خوانندگان، هنرمندان و غیره) و هم اختصاص درآمدهای حاصله به خانواده هائی که زندانی سیاسی دارند و یا عزیزانشان را از دست داده اند اهمیت ویژه ای دارد. در پاره ای موارد فرد از دست رفته تنها نان در بیار خانواده بوده است. این رویکرد به مردم نشان می دهد که هزینه مبارزه را همه با هم می پردازند. چنین فعالیت هائی هم عنصر اجتماعی و توده مردم خارج کشور را به شکلی نه چندان پیچیده به میدان می آورد و هم مسائل سیاسی را به یک اولویت مهم تبدیل می کند.
- تدارک یک حرکت اعتراضی بزرگ در مقیاس چند ده هزار نفری در ژنو یا بروکسل نیازمند یک کار آگاهی بخش و تبلیغی فشرده و نسبتا طولانی، اما شدنی است. دیر یا زود کشورهای خارجی می بایست در مورد به رسمیت شناختن یا نشناختن رئیس جمهور موضع بگیرند. چنین حرکتی می تواند آنها را از تقبل و تماس با چنین رئیس جمهور کودتاگری برحذر دارد.
- سمینارها ، کنگره ها و گردهم آئی های بزرگ ایرانیان به منظور فعال نگاه داشتن جو سیاسی و رای زنی در خصوص چه باید کرد ها یک راه کار مفید برای ارتقاء سطح آگاهی سیاسی و روشنگری در مورد جنبه های اثباتی مبارزه آزادی خواهی است.
5- جنبش آزادی خواهی که پرچم مبارزه را دراین همه سال زمین نگذاشته است نیاز به یک تجدید روش در ارتباط با مردم و در عرصه کار فراگیر مردمی دارد. بزرگترین خیانت این رژیم، تخریب اعتماد مردم و پاشیدن بذر بدبینی نسبت به کار سیاسی و نیروهای رزمنده است.
روشنگری، سازمان دهی و کار آگاهی بخش سیاسی در بستر پراتیک اجتماعی در کنار مردم، می بایست در صدر اولویت های ما باشد. اعتماد سازی، ایجاد فضای مملو از امید، باور به تغییر و تلاش برای عبور نهائی مردم از کلیت این نظام مردم فریب، یک امر خطیر در مسیر تدارک سرنگونی رژیم است.
6- حرف آخر را بالنده ترین نیروی اجتماعی می زند. در همه حرکت های آزادی خواهانه معاصر در ایران کارگران و زحمت کشان جامعه نهایتا نقش تعیین کننده داشته اند. اعتصاب سراسری کارگران به ویژه در صنعت نفت می تواند رژیم را به سرعت به زانو در آورد. باید به جامعه به طور عام و کارگران به طور خاص این حقیقت را یادآور شد که بدون حضور فعال کارگران، این حرکت در حوزه یک اعتراض سیاسی و در کادر مسئله انتخابات محدود خواهد شد. برای عقب راندن رژیم ، استفاده از یک سلاح سنگین ضروری است و آن هم سرپیچی کارگران از کار و تولید است. اعتصاب کارگران به این معنا نیست که سایر اقشار جامعه و مثلا قشر کارمندی، داشنجویان و دیگر اقشار، بدون وظیفه و یا کم اهمیت هستند. این خیزش اساسا مردمی و فراگیر است و در مقابل امکانات وسیع رژیم برای سرکوب می بایست در جبهه های فراوانی با آن درگیر شد و از هر مثقال پتانسیل مردم برای مبارزه بهره برداری کرد. باید به کل مردم ایران این حقیقت را یادآور شد که هرگاه سکوت کنند و به خانه های شان بروند به شدت سرکوب خواهند شد و هزینه سنگین تری در قیاس با ایستادن و ادامه اعتراضات شان متحمل خواهند شد. خامنه ای در صدد است کشور ما را به قرن نوزده برگرداند. نگذاریم به این کابوس جامه عمل بپوشاند.
با آرزوی تدارک رزم نهائی و تولد ایرانی نو، آزاد و آباد

مسعود افتخاری - تیر١٣٨٨
massoud.eftekari@yahoo.com

۱۳۸۸/۵/۱۹

اهداف و وظایف کنگره ملی ایرانیان



نگاهی اجمالی به اهداف و وظایف کنگره ملی ایرانیان

جنبش آزادی خواهی مردم ایران در داخل کشور با دیو استبداد ولی فقیه چنگ در چنگ است و مسئولیت تاریخی و سرنوشت ساز خود را با مایه گذاری از جان عزیزترین فرزندان این سرزمین بر دوش می کشد. جنبشی مسالمت آمیز،مستقل و نیرومند که به خودگردانی، خود رهبری و خلاقیت فعالین آن تکیه دارد.
این جنبش از آنجائی که عمیقا مردمی، برحق و خودجوش است، از حمایت بی دریغ مردم هم برخوردار است و به یمن خویشتن داری و شکیبائی و پرهیز از خشونت و پایداری برمطالبات مدنی خود، جهان را با خود همسو و همصدا کرده است.
ضعفی که در سی سال گذشته نیروهای سیاسی به طور خاص و کل جنبش آزادی خواهی به طور عام از آن رنج برده است غفلت از یک ضرورت بسیار حیاتی بوده است. غفلت از فراهم نمودن فضا وفرصت هائی که هر شهروند ایرانی بتواند به اندازه توان وتمایل خود در مبارزه آزادی خواهی شرکت کند. نتیجه این که می بینیم دریای وسیعی از ایرانیان (به ویژه در خارج کشور) یا درمحافل کوچک اتمیزه شده اند و یا انرژی و توانمندی هایشان بی استفاده مانده است.
باور عمیق نگارنده بر این است که ایرانیان خارج کشور نه تنها یک گنجینه بزرگ در حوزه های علمی، ادبی و فرهنگی بلکه یک سرمایه مهم سیاسی – اجتماعی هستند که در صورت همراه و همصدا شدن می توانند بسیار تآثیر گذار بوده و شتاب رسیدن مردم ایران به آزادی و مردم سالاری را دوچندان کنند.
عامل نیرومندی که ایرانیان داخل کشور را با وجود باورهای مختلف و نگاه های متفاوت به انسان و جهان و جنبش سیاسی در کنارهم قرارداده است درک این ضرورت است که ما با هم قوی و شکست ناپذیر می شویم اما بدون هم تنها و ضعیف و نامرعی هستیم. اگر سی سال زندگی در خارج از کشور، ما را با منش ملل مترقی در حل اختلافات و رعایت قواعد بازی دمکراتیک آشنا نکرده باشد، اکنون با عاریه گرفتن بخشی از شکیبائی و ضرورت شناسی هموطنان مان در داخل کشور می بایست به خود آئیم، از این همه پراکندگی و تشتت بی مورد دست برداریم، به نیروی راه گشای خرد ودرایت رجوع کنیم و برای همفکری و همبستگی با هم و با مردم داخل کشور، آستین ها را بالا بزنیم.
کنگره ملی ایرانیان ظرفی برای تجمع وهمکاری هموطنان ما در خارج کشور و یک فرصت تاریخی برای تولد یک نهاد ملی و مردمی است که حضور ایرانیان در عرصه های عمومی مبارزه آزادی خواهی را فراهم می کند. کنگره ملی ایرانیان یک نهاد دمکراتیک و فراگیر است که هویت و فلسفه وجودی خود را از رأی مستقیم مردم می گیرد.

نامه ها، نظرات و پیشنهادات سازنده و امیدوار کننده فعالین سیاسی و نیز سایر هموطنانی که با دلسوزی به تشویق ما در تکوین کنگره ملی ایرانیان پرداخته اند حاوی پرسش هائی بود که مرا ناگزیر از تحریر این نوشتار تکمیلی کرد. در بحث نخستین تشکیل کنگره ملی ایرانیان اشاره کرده بودم که قصد ورود به جزئیات اهداف و وظایف این کنگره را ندارم. اکنون با احترام به خواست هموطنان موافق با این طرح به شکلی اجمالی به طرح شمه ای از اهداف و وظایف آن می پردازم و جزئیات فنی و اجرائی آن را به خود کنگره واگذار می کنم.

مهمترین اهداف کنگره ملی ایرانیان
1. ایفای نقش نمایندگی ایرانیان خارج کشور برای تحقق اهداف زیر:
2. دفاع حقوقی از خانواده شهدا، زندانیان سیاسی و مفقود شدگان درشکایت آنها به نهاد های حقوقی بین المللی برای تعقیب جزائی عاملین قتل و شکنجه وآدم ربائی
3. تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی و پیگیری سرنوشت مفقود شدگان
4. همسو نمودن اعتراضات ایرانیان خارج کشور با جنبش آزادی خواهی در داخل کشور
5. دفاع از حقوق دمکراتیک مردم ایران مشتمل بر:
· لغو فوری مجازات اعدام
· ممنوعیت هر نوع شکنجه در پروسه بازجوئی از هر زندانی صرف نظر از نوع اتهام
· برخورداری فرد بازداشت شده از حق وکیل در کمتراز 24 ساعت پس از دستگیری و مصونیت فرد بازداشتی از پاسخگوئی به هر سئوالی در غیبت وکیل. دادن اطلاع کتبی به فرد بازداشتی در مورد اتهام و کیفر خواست.
· آزادی های بی قید وشرط سیاسی
· آزادی مطبوعات، تشکل و اعتراضات مسالمت آمیز
· آزادی پوشش، شغل و مذهب
· حق برابر انتخاب شدن و کار کردن در همه سطوح اجرائی ومدیریتی کشور( از جمله پست ریاست جمهوری ) برای زنان ومردان بدون توجه به نوع مذهب، گرایش فکری یا خط سیاسی
· برگزاری انتخابات آزاد و دمکراتیک در همه سطوح جامعه( ریاست جمهوری، مجلس، شورای شهر و...) بر مبنای بیانیه جهانی حقوق بشر و فقدان هرگونه حق ویژه برای نهادهای سیاسی – ایدئولوژیک در تأیید یا رد صلاحیت کاندیداها
· آزادی بیان و اندیشه
· انتخابی بودن همه مدیران و رهبران سیاسی و پاسخگو بودن آنها در مقابل مردم و نمایندگان منتخب آنها
· مشروط بودن هر مقام و مدیری که در مسائل حقوقی و سیاسی کشور دخالت می کند به اخذ رآی اعتماد از مجلس نمایندگان مردم قبل از آغاز به کار.
6. فراهم نمودن امکان پشتیبانی گسترده ایرانیان خارج کشوراز مبارزات مردم درداخل ایران
7. منزوی نمودن دیپلماتیک رژیم
8. تلاش در جهت پیوند دادن دو بخش بیرونی و داخلی جنبش آزادی خواهی به همدیگر
9. حفاظت از اسناد و مدارک وآثار مربوط به جنبش آزادی خواهی ایران

وظایف اجرائی کنگره ملی ایرانیان
1- تشکیل هیئت وکلا و حقوقدانان جهت:
- شکایت به مراجع بین المللی درپیگرد قانونی عاملین قتل و شکنجه و ضرب و شتم و تخریب اموال عمومی و خصوصی مردم.
- شکایت به سازمان ملل، و سایر نهادهای مدافع حقوق بشر به منظوراعمال فشار به رژیم جهت آزادی تمامی زندانیان سیاسی
- تقاضای تشکیل کمیسیون حقیقت یاب از سوی سازمان ملل و نهادهای مرتبط با آن به منظور تحققیق در مورد فجایع اخیر و جزئیات آن از زبان قربانیان و باز ماندگان و پیگیری حقوقی آنها
2- سازماندهی تظاهرات، اعتصابات، اعتراضات و سایر فعالیت های ایرانیان خارج کشور در حمایت از جنبش آزادی خواهانه مردم ایران
3- راه اندازی برنامه رادیو- تلویزیونی مستقل به منظور:
- پوشش دادن اخبار مربوط به سرکوب و افشای جنایایت رژیم
- بازتاب مبارزات مردم ایران به جهانیان
- انتقال اخبار فعالیت های ایرانیان خارج کشور به داخل کشور
4- اعمال فشار به دولت های پشتیبان رژیم برای قطع پشتیبانی از آن و حمایت از مبارزات مردم ایران
5- اعمال فشار به سازمان ملل، اتحادیه اروپا و کشورهای خارجی به منظور به رسمیت نشناختن رئیس جمهور کودتا و اجتناب از راه دادن او، نمایندگانش و یا هر فرد مرتبط با او به خاک این کشورها.
6- اعمال فشار به نهاد ها و کشور های فوق به منظور به تعلیق درآوردن روابط دیپلماتیک با رژیم و مشروط نمودن روابط عادی به تن دادن رژیم به مطالبات مدنی و سیاسی مردم ایران.
7- سازمان دادن سمینارها به منظوربررسی مقوله های پایه ای جنبش سیاسی ایران، تشکیل جلسات رای زنی و دیالوگ میان ایرانیان به منظور جستجوی راه های ارتقاء جنبش آزادی خواهی و تداوم آن
8- جمع آوری اسناد و مدارک و آثار متعلق به جنبش آزادی خواهی ایران و تشویق پژوهشگران در جهت تدوین تاریخ این جنبش. این کار با توجه به حاکمیت جو سانسور بر فضای کشور و انسداد جریان اندیشه و بیان بسیار ضروری است.
9- سازمان دادن فعالیت های فرهنگی، هنری و غیره در راستای پشتیبانی از مبارزات مردم ایرانیان و اختصاص درآمدهای حاصله به این مبارزات.
10- حمایت از خانواده های شهدا، زندانیان و مفقود شدگان

با آرزوی پیروزی مردم ایران
massoud.eftekari@yahoo.com
مسعود افتخاری
سوئد – ۱۸مرداد ۱۳۸۸

کنگره ملی ایرانیان

کنگره ملی ایرانیان
Iranian National Congress(INC)
پاسخ به یک ضرورت تاریخی

هم زمان با شتاب گرفتن جنبش آزادی خواهی مردم ایران و تلاش آنان برای اخذ حقوق دمکراتیک خویش، رژیم جنایتکار ولایت فقیه، روزانه، بی وقفه و بی رحمانه به دستگیری و شکنجه و کشتارمردم ایران ادامه می دهد. پاسخ ولی فقیه و تیغ به کفان پیرامون او به خواست مردم روشن است. زیرپا گذاشتن حق گزینش مردم، ممنوعیت هر نوع اعتراضی و مسدود نمودن کانال های اطلاعاتی و خبر رسانی و تلاش برای پنهان کردن این همه جنایت و سبعیت. دژخیمان حاکم و آدم کشان اجیر شده ای که در ازای پول آدم می کشند، از شیوه هائی از شکنجه و آزار استفاده می کنند که نظیرآن را بشر به یاد ندارد. رژیم نه تنها حداقل های آزادی بیان که حتی سکوت مردم را هم برنمی تابد!!
جنبشی که در جریان است، فصلی جدید در تاریخ جنبش آزادی خواهی ایران گشوده است. تحلیل چند و چون آن و دست آوردها و چالش هایش به فرصتی دیگرموکول می گردد. در این نوشتار که تلاش می شود اجمالی و حاوی سرخط های مهم باشد به طرح گره های اصلی این جنبش و معرفی یک راه حل پرداخته می شود.

ابتدا ضروری است به واقعیت های ملموسی که همزاد این جنبش بوده اند اشاره کوتاهی داشته باشیم. این جنبش از جمیع جهات با حرکت های پیش از خود متمایز است. علاوه بر مختصات زمانی و مکانی متفاوتی که این حرکت در کادر آنها تولد می یابد، شور و هیجان وهمبستگی و یکپارچگی ایرنیان داخل وخارج کشور در پشتیبانی وهمسوئی با این حرکت، بی نظیر، امیدوار کننده و انگیزاننده است. ما امروز شاهد کیفیت جدیدی از حضور بخشی از مردم در عرصه فعالیت های سیاسی و اجتماعی هستیم که هرگز تا به امروز در این عرصه ها حضور نداشته و اصولا تمایل و اشتیاق چندانی هم برای حضور خود نشان نداده بودند. ایرانیان امروز با باور به نیروی خود و باز گشت به آن هویت و شخصیت تاریخی که در تارو پود جامعه ما پنهان بوده است در اصل به نوعی رنسانس دست زده اند. هم به میدان آمدن نیروهای جدید و فراگیری جنبش موجود، حائز اهمیت است و هم ابعاد این حضور است که افق تازه ای فرا روی جنبش آزادی خواهی می گشاید. مردم ایران اکنون از تمامیت این رژیم عبور کرده و در حالی که این نوشتار در حال تحریر است، شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی از طرف مردم، شاهدی انکار ناکردنی بر شتاب جنبش و سمت و سوی آن می باشد.

صورت مسئله
جنبش آزادی خواهی از پنج کمبود ملموس رنج می برد. اقدام برای رفع این پنج نقیصه، تداوم و پیروزی نه چندان دور آن را می تواند تضمین کند. این کمبودها عبارتند از:

1- فقدان رهبری با پلاتفرم، تاکتیک و استراتژی روشن.
2- محدود بودن حرکت به تهران ( به ویژه عدم همراهی کردستان و آذربایجان)
3- فقدان ارتباط ارگانیک جنبش آزادی خواهی در داخل و خارج کشور
4- فقدان سازماندهی و در نتیجه پراکندگی فعالیت ها و به تبع آن افت پتانسیل و هرز رفتن نیروها
5- فقدان یک نهاد فراگیردر خارج کشور که بتواند از حقوق مردم ایران در داخل کشور دفاع و با داشتن نمایندگی و هویت حقوقی از جانب مردم، با مراجع بین المللی تنظیم رابطه کند.

سایر ضعف های جبش کنونی در پروسه و در تداوم حرکتش منتفی خواهند شد. مثلا دیری نخواهد پائید که محدود شدن حرکت در چارچوب قانون و نظام به خواست سرنگونی ارتقاء می یابد. (امید وارم قبل از آن پاسخ به مشکلات فوق داده شده باشد.)
موارد 1 و 2 را جنبش آزادی خواهی در داخل کشور می تواند حل کند. موارد 3 و4 ، به همه ایرانیان(داخل و خارج) مربوط می شود و نقیصه پنجم که محور اصلی این نوشتار است را ایرانیان خارج کشور می توانند برطرف کنند.
ضرورت تشکیل کنگره ملی
کشورما در آستانه تحولاتی مهم و تاریخی قرار گرفته است. دو راه بیشتر پیش پای ایرانیان نیست. یا در صحنه بوده و با حضور و هوشیاری خود مسیر تحولات را به آزادی و استقلال ایران و استقرار یک نظم سکولارهدایت می کنند و یا نظاره گر بوده و این بار هم عده ای خارج از اراده مردم و از بالای سر آنان سرنوشت کشور ما را در دست خواهند گرفت.
دقیقا روشن نیست که جناح کودتاگر تا کجا پیش خواهد رفت و در رویکرد به خواست مدنی و حقوقی مردم نهایتا چه پاسخی دارد اما آنچه که مسلم است شتابان بودن تحولات و پرسش های فراوانی است که بی پاسخ مانده اند. ما ایرانیان خارج کشور از یک پراکندگی مزمن و ملموس رنج می بریم. اکنون در خارج مرزهای ایران ( به یمن حرکت میلیونی و غافل گیر کننده مردم در داخل کشور) بخش چشمگیر و کم نظیری از ایرانیان به حرکت در آمده و در سطوح متفاوتی فعال شده اند. افشاگری ها، آکسیون ها، اقدامات و ابتکارات گوناگون از طرف ایرانیان، جهان را حیرت زده کرده است. حضور بی سابقه ایرانیان خارج کشور در حمایت از جنبش آزادی خواهی بر تمام معادلات سیاسی، طرح ها و سیاست گزاری های دولت های خارجی اثر گذاشته است. در این هنگامه بی مانند، کشورهای خارجی، سازمان ملل و نهاد های حقوقی با رنگین کمانی از سازمان ها، افراد و انجمن هائی روبرو هستند که با زبان و ادبیات گوناگونی تلاش می کنند با آنان ارتباط برقرارکرده و ایرانیان را نمایندگی و از حقوق آنان دفاع نمایند. این نهاد ها و کشورها نمی دانند با کی صحبت کنند و کدام جریان، افراد یا گروه هائی به راستی ایرانیان را نمایندگی می کنند. گذشته از سوابق این افراد ونیروها، آنچه که کتمان ناپذیر است اینکه هر نیرو تلاش می کند رنگ دلخواه خود را بر این حرکت زده و در صورت امکان آن را به سمت مطلوب خود هدایت کند. بی تردید این ناهنجاری بر دامنه فعالیت ها،انعکاس صدا و تلاش ایرانیان در همسو نمودن مردم جهان و دولت های منتخب آنان با مبارزات مردم ایران تأثیر مستقیم می گذارد. پراکندگی و عدم هماهنگی فعالیت ها و بروز پاره ای درگیری ها(برخاسته از اختلافات دیدگاهی ) راهبند یک گستردگی ضروری برای تآثیرگذاری برافکار دنیای خارج و به ویژه بر سیاست کشورهای غربی در قبال دولت کودتا بوده است.
در این میان چند پرسش اساسی قابل طرح است:
چه کسانی مردم ایران را در خارج کشور نمایندگی می کنند؟
چگونه می توان بر پراکندگی موجود و فعالیت های موازی و کم اثر غلبه کرد؟
چگونه می توان یک نهاد نیرومند برای طرح مطالبات ایرانیان خارج کشوردر مراجعه به نهاد های بین المللی به وجود آورد؟
چگونه می توان به تولید یک صدای رسا با مشروعیت مردمی، در دفاع و پشتیبانی از هموطنان مان در داخل کشور کمک کرد؟
چگونه می توان به روح حاکم بر ایرنیان خارج کشور در یک میدان واحد عینیت بخشید؟
چگونه می توان از مصادره جنبش آزادی خواهی توسط آنان که نماینده مردم نیستند جلوگیری کرد؟

به نظر نگارنده بسیاری از مشکلات ما با مراجعه مستقیم به آراء مردم حل خواهد شد. هر سیاست مفروض هرگاه هویت و نمایندگی خود را بی واسطه ، از رأی و خواست مردمی بگیرد که پشت آن سیاست قرار دارند در آن صورت ما با یک تحول خوش خیم و یک سازگاری وحدت آفرین درفعالیت های مشترک ایرانیان مواجه خواهیم شد.
تشکیل کنگره ملی نه تنها پاسخی دمکراتیک به مشکل همکاری ایرانیان، بلکه همچنین فرصتی برای تمرکز نیروها، سمت و سو دادن به تلاش ها و دادن یک هویت فراگیر و مردمی به نهادی است که می تواند ضمن نمانیدگی ایرانیان از کمک های فکری و عملی و حمایت مالی همه آنان برخوردار شود.
کنگره ملی ایرنیان:
- آزمونی برای جهت گیری مردم در یک فضای آزاد و نمونه ای از یک انتخابات دمکراتیک خواهد بود
- شیوه ای است مدنی برای فائق آمدن بر اختلافات و پراکندگی های موجود با مراجعه به آراء مستقیم مردم.
- وسیله ای است برای همکاری عملی گروهای مختلف مردم و فعالین سیاسی.
- هویت مردمی دارد و لذا فراخوان های آن با پشتیبانی اکثریت ایرانیان مواجه خواهد شد.
- می تواند با دولت ها و نهاد های بین المللی برای فشار سیاسی بر رژیم و به رسمیت نشناختن دولت کودتا وارد صحبت شده و فشارهای لازم را اعمال کند.
- می تواند با دادن اخطار به دولت های پشتیبان دولت کودتا از جمله چین و روسیه، قراردادهای اقتصادی آنها با رژیم را فاقد اعتبار از جانب مردم ایران بداند و از آنها بخواهد از حمایت دولت کودتا دست بردارند.
- امکان کمک رسانی به جنبش داخل کشور را صد چندان می کند در حالی که کمک های آن مارک و کد هیچ نیروی سیاسی خاص بر پیشانی ندارد.
- می تواند رادیو و تلویزیون مستقل خود را داشته و شرایط رای زنی مستقل ایرانیان را فراهم کرده و نیز باز تاب اخبار مبارزات مردم ایران به دنیای خارج را بر عهده بگیرد.
- می تواند فعالیت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی وهنری که با هدف برجسته نمودن مبارزات داخل کشورو پشتیبانی فکری و عملی از آنها صورت می گیرد را سامان دهد.
- کانالی برای تدارک رهبری جمعی مبتنی بر اراده عموم ایرانیان خواهد بود. کنگره ملی در صورت وارد شدن شرایط داخل کشوربه مراحل خطیر و سرنوشت ساز بیش از هر نیروی دیگری مقبولیت مردمی برای دخالت و اقدام خواهد داشت. نهادی که می تواند( بی آن که خود ادعای رهبری داشته باشد) مانع ربوده شدن رهبری این جنبش و رفتن آن به کانال های انحرافی شود.

جزئیات طرح تشکیل کنگره ملی

توضیح ویژگی های کنگره ملی
مضون فعالیت ها و جهت گیری های کنگره ملی را خود کنگره که متشکل ازنمایندگان برگزیده مردم است تعیین می کند. در اینجا به منظور ارائه یک چشم انداز کلی به چند ویژگی اشاره می شود:
کنگره ملی
- متشکل از نمایندگان منتخب مردم است
- دولت آلترناتیو نیست.
- فراسازمانی و غیر ایدئولوژیک است
- منشور جهانی حقوق بشر را پایه کار خود قرار می دهد.
- مطالبات مرحله ای و مشترک ایرانیان در داخل و خارج کشور را در اولویت قرارمی دهد.
- باز و دمکراتیک است و اسناد و مصوبات و منابع تأمین مالی آن علنی وقابل بازرسی است.
- در مقابل موکلین خود پاسخگو می باشد و مرتبا با انتشار گزارش فعالیت های خود، مردم را در جریان این فعالیت ها قرار می دهد.
- سه اصل استقلال (عدم وابستگی به دولت های خارجی)، آزادی( داشتن مرزبندی شفاف با استبداد حاکم) وجمهوریت (باور به گزینش آزدانه مردم درتعیین نوع حکومت خود) از ستون های مهم کنگره ملی است.
در اینجا نگارنده به عمد وارد جزئیات بیشتر نشده و تدوین منشور و اساسنامه مفصل تر را به نمایندگان کنگره که نمایندگی مستقیم مردم را دارند واگذار می کند.

پروسه تدارک کنگره ملی ایرانیان
مراحل زمانی تشکیل کنگره را می توان به چهار مرحله تقسیم کرد:
1- مرحله تبلیغی (دو ماه)
- ارتباط با ایرانیان خارج کشور و طرح ایده تشکیل کنگره ملی ایرانیان.مهندسی افکار و توضیح ضرورت تشکیل کنگره.
2- مرحله تشکیل ستادهای انتخاباتی (یک ماه)
- ارتباط با کشورهای مختلف و تشکیل کمیته های تبلیغی که خود، کار تشکیل ستادهای انتخاباتی را عهده دار خواهند شد.
- تشکیل ستاد سراسری انتخابات در یک سمینار سه روزه به منظور تدوین آئین نامه انتخابات، شرایط کاندید شدن و نحوه برگزاری انتخابات.
- ستاد سراسری دوهفته بعد از این سمینار موظف به تدوین برنامه مشخص برای انتخابات خواهد بود. این ستاد همچنین مسئولیت راه اندازی یک سایت در اینترنت برای کانالیزه کردن اطلاعات مربوط به پروسه انتخابات را عهده دار خواهد شد.
3- مرحله معرفی کاندیداها (یک ماه)
- شرایط کاندید شدن و ضوابط حاکم بر انتخابات به اطلاع همگان می رسد.
- افراد علاقه مند که واجد شرایط هستند فرصت دارند به مدت یک ماه با استفاده از ابزار و امکانات اطلاع رسانی موجود، از سوابق و نیز برنامه های خود برای کنگره با مردم صحبت کنند. افراد فقط در محل اقامت خود می توانند کاندید شوند.
4- انتخابات
انتخابات در یک روز در همه کشورها و در مراکز استان ها برگزار می شود. شیوه شرکت در انتخابات می تواند به شکل مرسوم و یا از طریق اینترنت باشد. جزئیات آن را ستاد سراسری در سمینار تدارکاتی تعیین می کند. تعداد نمایندگان بالغ بر سیصد نفر خواهند بود.

کلام آخر
این یک آزمون است که طی آن مردم، پاسخ به این پرسش را که: " چه کسانی مایل هستند که رای مردم ملاک گزینش و منشاء مشروعیت آنان باشد" دریافت خواهند نمود. در عین حال تشکیل کنگره ملی فرصتی فراهم می کند تا فعالین سیاسی اهمیت بیشتری برای تماس با مردم و گوش دادن به نظرات و ایده های آنان قائل شده و در عمل یک پیوستگی میان روشنفکران، فعالین سیاسی و مردم به وجود آید. کنگره ملی یک مینیاتور از فضای سیاسی ایران آینده به دست می دهد. آیا ایرانیان آمادگی قرارگرفتن در کنار همدیگر و حل و فصل اختلافات فکری و عملی خود برای استقرار یک جامعه آزاد و مدرن را خواهند داشت؟ اگر این تجربه مثبت باشد آن وقت می توان امیدوار بود که در فردای بعد ازسقوط رژیم ولایت فقیه، شانس اجماع ایرانیان و تعامل آنان با همدیگردر ساختن یک ایران آزاد و دمکراتیک، بسیار زیاد باشد.
ما ایرانیان زخم های کهنه و آسیب های فراوان بر پیکر کشورو مردم خویش داریم. درمان این دردها وترمیم آسیب ها، شعار دادن و آرمان گرائی نیست. باید در جستجوی راه کارهای عملی و زمینی باشیم. تشکیل کنگره ملی گامی مهم در این راستا خواهد بود. کنگره ملی می تواند با تکیه بر اعتماد و حمایت مردم، به یک سرمایه سیاسی مهم تبدیل شده ودر معادلات سیاسی و تاریخی کشورمان نقشی برجسته ایفا نماید.

با آرزوی پیروزی مردم ایران
مسعود افتخاری – سوئد - مرداد ٨٨
massoud.eftekari@yahoo.com
پاسخ به چند پرسش احتمالی
س: آیا تدارک چنین اتنخاباتی مشکل نخواهد بود؟
ج: نه! تجربه انتخابات اتحادیه سراسری در سوئد که در آن 21 شهر همزمان برای انتخاب نمایندگان کنگره موسس شرکت کردند نشان می دهد که این کار شدنی است.
س: آیا افراد تشکیلاتی به نمایندگی از طرف حزب خود می توانند کاندید شوند؟
ج: نه! حضور افراد در کنگره فردی است اما افراد در توضیح سوابق خود بی تردید از وابستگی جریانی و تشکیلاتی خود سخن خواهند گفت. کنگره نه جبهه سیاسی نیروهای تشکیلاتی برای سرنگونی و یا آلترناتیو نظام فعلی بلکه یک نهاد دمکراتیک به منظور نمایندگی مردم ایران در خارج کشور در مراجعه به نهادهای بین المللی و در سامان دادن حرکت های دمکراتیک خواهد بود.
س: هزینه های مالی تدارک کنگره از کجا تأمین می شود؟
ج: کمک های مالی خود ایرانیان. اصولا مسئله فنی و اقتصادی نیست که مشکل اصلی است بلکه مضمون این ایده است که اهمیت دارد. چنانچه این ضرورت برای مردم جا بیفتد و به آنها میدان تأثیرگذاری داده شود به آن کمک خواهند کرد. بخشی از ایرانیان به فعالیت های سیاسی و اجتماعی علاقه ندارند اما نسبت به وقایع جاری در ایران وسرنوشت کشورشان حساس هستند و کمک های مالی و فنی را دریغ نمی کنند.
س: کدام بخش از ایرانیان در چنین حوزه دمکراتیکی امکان ایفای نقش موثر دارند؟
ج: زنان و نسل دوم ایرانیان در مهاجرت.

س: آیا این تهدید وجود ندارد که کنگره، محل مجادله نیروها و فعالین سیاسی شده و عملا کاری از پیش نبرد؟
ج: نحوه شرکت مردم در آکسیون های اخیر نشان دهنده روح حاکم بر ایرانیان و تمایل به هماهنگی با داخل کشور است. کاندیداها در پروسه معرفی خود ودرزمان تبلیغ، به پرسش های مربوط به طرح و برنامه مربوط به فعالیت هایشان پاسخ خواهند داد. بر پایه دیدگاه و نگاه این کاندیدها به مسائل مهم روز است که انتخاب خواهند شد. نمایندگان ناگزیرند از خواست موکلین خود تبعیت کنند. تمایل ایرانیان به همبستگی و تعامل با یکدیگرکاملا آشکار است و نظرات افراطی از حمایت گسترده برخودار نیستند.

۱۳۸۸/۵/۱۴

آهسته و پیوسته

ما ایرانیان مردمان عجولی هستیم این شتابزدگی در طول تاریخ و به ویژه در تاریخ معاصر موجب شده است که ما تلاش برای آزادی و استقلال کشورمان را در نیمه راه و قبل از رسیدن به مقصد رها کنیم। در انقلاب با شکوه २२ بهمن ५७ هم ما به این عرضه گرفتار شدیم।

۱۳۸۸/۵/۹

یاد ترانه زنده و پاینده باد


جنبش آزادی خواهی ایران شهدا و قربانیان فراوانی تقدیم کرده است. انتخاب یک تصویر از بین کهکشانی از ستارگانی که توسط دیکتاتور تاریک اندیش خاموش شده اند کاری است بسیار مشکل اما من دوست دارم اولین سطور این وبلاگ را با تصویر و نام ترانه آغاز کنم. زنی که مظلومانه، بی دلیل، به ناحق و بی دفاع آماج ضرب و شتم و تجاوز نیروهای سرکوب گر نظام جهل و جنایت واقع شد. با درود به روان پاک و با زندن نگاه داشتن یاد ترانه این دفتر را می گشایم. امید آن که به زودی شاهد رهائی کشور و مردم در زنجیرمان باشیم.